- گرد کردن
- گرد و خاک برپا کردن، برانگیختن گرد و غبار
معنی گرد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرد کردن
- کنایه از جمع کردن، فراهم آوردن، گلوله کردن، مدور ساختن
- گرد کردن
- فراهم آوردن، جمع کردن
- گرد کردن ((گِ کَ دَ))
- جمع کردن، فراهم آوردن، سر راست کردن، روند کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احساس دردی در عضوی از اعضای بدن، پایم درد میکند
دور زدن، تفریح کردن، گشتن
ریز کردن، کوبیدن و نرم کردن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن
سپز کردن
حرارت دادن گرما دادن، شتاب کردن تعجیل کردن، تند راندن سریع راندن: ... اسب از دنبال او گرم کرد و او را بکمند گرفت، بقهر و غضب درآمدن تحریک کردن: چه باید خویشتن را گرم کردن ک مرا در روی خود بیشرم کردن ک (نظامی)، حریص ساختن، یا آبی گرم کردن با کسی با او جماع کردن، یا جایی گرم کردن، ساکن شدن در جایی. یا چشم گرم کردن، اندکی گفتن، یکدیگر را سیر نگاه کردن: زمانی بهم چشم کردند گرم از آن پس گرفتند رو نرم نرم. یا گرم کردن دل کسی را. با او دوستی کردن مهرورزیدن، تشویق کردن، یا گرم کردن دیگ. دیگ را بر روی آتش نهادن و حرارت دادن، ته مانده خوراکی را که در دیگ مانده بر آتش نهادن تا گرم گردد. یا گرم کردن سر کسی را. او را مشغول داشتن سرگرم کردن: اگر تو بچه ای در دامانش گذاشته و سرش را گرم کرده بودی از همه این ناراحتیهالله آسوده بودی. یا گرم کردن مجلس. رونق دادن آن مجلس آرایی کردن: خیلی مایل بودند که آبجی خانم پای منبر آنها بوده باشد تا مجلس را از گریه ناله و شیون خودش گرم بکند. یا گرم کردن معرکه. رونق دادن بمعرکه بوسیله نقل داستهانهای شیرین
بگشت رفتن تفریح کردن
گره زدن عقده بستن، دگمه بستن، استوار کردن بند کردن
گرو کردن چیزی را بچیزی. برهن دادن چیزی را در مقابل چیزی دیگر: گرو گن بعمرابد جام را گرو گیر کن باده خام را. (نظامی)
عمیق کردن ژرف کردن
بوی بد دادن
Crunching
Cool, Chill
Warm, Heat
Tour, Roam
aquecer
vagar, fazer uma turnê
болеть
хрустящий
остужать , охлаждать
schmerzen
knirschen
abkühlen
erhitzen, erwärmen
umherirren, eine Tour machen
podgrzewać, ogrzewać
wędrować, podróżować
хрумтіти